سيماي شهري


 

نويسنده: مهندس سيد ابراهيم بني مهد (1)




 
براي سکونت و زندگي، شهر خانه اي است بزرگ و همان گونه که خانه بايد از صفات و مزايايي برخوردار باشد تا سکونت و زندگي را مطلوب و آسايش بخش سازد، شهر نيز بايد داراي کيفيات و ويژگي هايي براي تأمين آسايش و راحتي باشد و نيز مانند خانه محيطي گرم و صميمي و دلپذير داشته باشد تا زندگي را مطلوب سازد؛ گرچه، در بسياري موارد و در کشورها و شهرهاي گوناگون هنوز خانه از بسياري از صفاتي که بايد و مي توان داشته باشد محروم است: طرح آن مطابق با زندگي ساکنان نيست؛ نسلي تازه گرفتار و محبوسِ طرح و ساختماني است که خود در آن
دخالتي نداشته و نسل يا نسل هاي گذشته براي وي باقي گذاشته اند؛ تسهيلات و تجهيزات يا کافي نيستند و يا کيفيت مطلوب را ندارند؛ عرصه هاي خصوصي و عرصه هاي جمعي زندگي به گفته ي چرمايف و الکساندر از يکديگر جدا نشده اند و هيچ يک حرمت و حريم خويشتن را نيافته است؛ خانه به عوامل زيبايي و معيارهاي هنرمندانه آراسته نيست و مسائلي از اين دست که همه کم يا بيش با آن آشناييم و سروکار داريم. با اين همه، هم امکان چيرگي بر مشکلات يک خانه به مراتب از امکان رفع مشکلات يک شهر کم تر است و هم آن که اصولاً در مقام مقايسه، به مساله ي خانه دست کم از اين نقطه نظرها بيش تر از مسائل شهر توجه شده است. براي مثال، اين که خانه بايد سيمايي مطلوب و دلپسند داشته باشد، مساله اي است که معماران، دست اندرکاران، هنرشناسان و خبرگان از مدت ها پيش به آن توجه کرده اند؛ اما کم تر به موضوع سيماي شهر توجه شده است.

مساله ي توجه به سيماي شهر، فقدان آن و کوشش در شناسايي و به وجود آوردن، آن از مهم ترين مشکلات شهر است. افزايش جمعيت که مدام زندگي شهرها را تهديد مي کند و از جمله عوامل فساد و پستي و بيگانگي در شهرهاست؛ روي آوردن بي رويه ي جمعيت روستايي به شهرها و شهرهاي بزرگ، مساله ي ترافيک، مساله ي آلودگي هوا، مساله ي فضاي باز، فضاي سبز و فضاي بازي و بسياري مسائل ديگر مانند آن، در عين آن که به جاي خود شايان توجه و سزاوار انديشه ي فراوان اند، مسائلي هستند که درباره شان به طور کلي و نسبي چندين برابر مساله ي سيماي شهر و مشکلات آن سخن گفته شده و کتاب و مقاله به رشته ي تحرير درآمده است.
سيماي شهر درواقع تمام عواملي از شهر است که به ديده مي آيد و چشم قادر به تماشاي آن است؛ تمامِ اين عوامل به صورت انفرادي و خاصه در حالتي که به صورت پيوسته و دسته جمعي در هر لحظه از زمان ترکيب چند يا چندين عامل با هم عمل مي کنند.
تماشاي شهر، هر چقدر که مناظر آن معمولي باشند، دلپذير مي تواند باشد. شهر نيز مانند يک بناي نفيس معماري، ساختماني است که در فضا قدر بر مي افرازاد؛ با اين تفاوت که مقياسي بزرگ تر دارد و تنها با گذشت زمان شکل و سيماي نهايي خود را مي يابد. از اين رو مي توان گفت که طرح شهر في المثل مانند موسيقي، هنري است که به زمان بستگي دارد؛ اما بر خلاف موسيقي نمي تواند در طرح شهر زمان را تنظيم کرد يا بر فواصل آن حدي متصور داشت. تسلسل زماني که در طي آن شهر نشو و نما مي نمايد، تحت شرايط گوناگون و براي مردم مختلف ممکن است دگرگون شود، قطع گردد، يا از ميان برود. مضافاً به اين که تغيير آب و هوا و تغيير نور به شهر رنگ هاي گوناگون مي دهد که به تأثير اين تغييرات، سيماي شهر نيز گوناگون مي شود.
شهر نه تنها عاملي ست که مورد مشاهده ي ميليون ها مردم از هر طبقه اي که باشند و هر روحيه اي که داشته باشند قرار مي گيرد، بلکه محصول کار سازندگان بسياري است که مدام ساختمان آن را بسته به احتياج و اميال خود تغيير مي دهند. در حالي که سيماي کلي آن ممکن است براي مدتي ثابت بماند، اما اجزاي آن دائم تغيير مي کنند.
آنچه در طرح نکاتي که کوين لينچ (استاد دانشگاه در آمريکا) در سيماي شهر مورد توجه قرار مي دهد، فوق العاده حائز اهميت است و آغاز دگرگون کردن مفهوم شهر، از پديده اي دوبُعدي و کاغذي - چنان که موسوم نقشه کشان شهري بوده - به پديده اي چند بعدي و همراه آن زندگي شهري است. بسياري از طرح هايي که براي بسيار از شهرهاي جهان در ميان شتاب عصر حاضر تهيه شده، دو بعدي هستند و بدون ملاحظاتي که بخش اعظم کيفيات بصري شهر را پديد مي آورند.
پاره اي از دلايل چنين وضعي البته مربوط به آن است که در حال حاضر وسايل ما براي تجسم و ادراک و نيز ترسيم شهر در فراسوي دو بعد، ناقص است. اما پاره اي ديگر از دلايل، مربوط به نقص اصولي است که در شناخت شهر در وراي مفاهيم دو بعدي آن موجود است.

اصول معماري از ديرزمان مورد بحث و مطالعه قرار گرفته اند. ويترويوس، معمار و صاحب نظر رومي در نخستين سده ي پيش از ميلاد از سه اصل استحکام، آسايش و زيبايي سخن به ميان آورد. هر يک از اين سه اصل نيز خود تعاريف مفصل و مبسوطي دارد که از زمان ويترويوس تا کنون بارها صورت گرفته است.
در واقع نماي شهري متشکل از بناهاي شهري است. بنابراين، وقتي که از ديد معماري با اين کلمه برخورد مي کنيم، اشاره ي مستقيمي به نماي ساختمان ها داريم؛ نماي مختص يک بنا در چارچوب پلان معماري. اما زماني که زاويه ي ديد ما شهرگرايانه باشد، بحث منظر شهري مطرح مي شود که گستردگي بيش تري دارد و مجموعه ي المان هاي معماري و محيطي را که در کنار هم قرار مي گيرند، شامل مي شود. در اين نگاه، فضاهاي سبز، نماهاي ساختمان ها، نوع قرار گرفتن اتصالات شهري و ... مورد بررسي قرار مي گيرند.
از تفانت هايي که ميان نماي شهري در ديدگاه هاي معماري و شهرسازي وجود دارند، بهره مي بريم و قضيه را به سوي کش مکش قديمي معماران و شهرسازان مي کشانيم، با اين پرسش که کدام يک از اين دو گروه در وضعيت کنوني نماهاي شهري تقصير بيش تري به گردن دارد. نمي شود بين اين دو گروه تفکيکي قائل شد. کلاً معماري از طراحي شهري جدا نيست و شهر سازي از معماري تک بناها؛ و از سوي وزارت مسکن و شهرسازي به عنوان دستگاه متولي در اين خصوص و شهرداري ها به عنوان مديران اجرايي شهرها و همين طور ساير بخش ها هيچ وقت مقوله ي سيماي شهري به صورت جدي مورد بررسي قرار نگرفته و تعريف مشخصي از آن ارائه نشده است.
در بحث نماي ساختمان هاي کنوني، چيزي که بيش ترين تأثير را دارد، سليقه هاي شخصي است. حالا اين سليقه ها در سطح گسترده هم مي تواند نقطه ي قوت باشد، هم نقطه ي ضعف. البته در حيطه ي معماري يک بنا مي توان به سليقه رفتار کرد اما در واقع وقتي وارد حيطه ي عمومي مي شويد، جامعه حقي بر گردن دارد که بايد اجرا شود. ممکن است که سازنده به دليل مسائل اقتصادي و يا نداشتن دانش کافي، نتواند سازه اي منطبق با فضاي اطرافش بسازد. آن وقت است که دستگاه هاي اجرايي بايد با نظارتي ارشادي وارد عمل بشوند.
نبود قانون هاي لازم در بحث سيماي شهري يکي از دغدغه هاي نظام اجرايي است. در طول اين چند دهه، تنها حجم بسيار کمي از توجهات قانون گذاران معطوف به معماري بوده است و بيش از آن به اين حوزه توجه نشده؛ پس با اين حساب، چيزي نيست که بشود به آن استناد کرد و ميزان تخطي از آن را مورد بررسي قرار داد.
وقتي درباره ي شهري با هويت ايراني صحبت مي کنيم، بايد اين امر در سيماي اين شهر مشهود باشد؛ چرا که سيماي هر شهر نشان دهنده ي فرهنگ، هنر، مذهب، اقتصاد و ... آن شهر است.
بررسي آماري نشان مي دهد در هر سال 500 ميليون نفر به جمعيت شهرنشين کشورهاي در حال توسعه اضافه مي شود. در ايران نيز شهرنشيني طي دهه هاي گذشته با شتاب فزاينده اي گسترش يافته و همچنان اين روند ادامه دارد.
رشد سريع جمعيت و گرايش مردم به شهرنشيني، تقاضاي فزاينده اي را براي تهيه ي مسکن به دنبال داشته که اين موضوع در پي خود مشکلات عديده اي در زمينه ي توسعه ي شهري به وجود آورده است. ناتواني درپاسخ گويي مطلوب و مناسب به اين مساله، وضعيت نامطلوبي را به صورت بي مسکني، بد مسکني و تنگ مسکني براي بسياري از اقشار جامعه به همراه آورده است. مسکن به عنوان يکي ازنيازهاي نخستين بشر، ابتدايي ترين سوالي بوده که انسان سعي در يافتن پاسخي مناسب و معقول براي آن بوده است؛ اما هميشه در برنامه ريزي هاي ملي به مسکن نه به عنوان محلي براي آسايش ساکنان در ابعاد عيني و ذهني، بلکه به عنوان يک مشکل اقتصادي و فقط از اين بعد برخورد شده است.
سازندگان و توليد کنندگان آزاد مسکن به دليل آن که به دنبال فروش سريع و بازگشت سرمايه ي خود هستند،سعي در هر چه بيش تر مطرح کردن خود در محله ي مسکوني و ارائه ي نمايشي متمايز از بناي خود دارند و به همين دليل يکي از دلايل عمده ي ناهماهنگي نماي ساختمان ها در سطح شهر هستند.
در رابطه با مسکن هاي تعاوني،وضعيت از اين هم بدتر است: به دليل ضعف مالي سازندگان و اين که ساکنان و مالکان به دنبال فروش ساختمان نيستند، بدون انجام عمليات پاياني نظير نماسازي، مورد استفاده قرار مي گيرند و يا با کم ترين هزينه و بدون طراحي نما، حجم و کالبد رها مي شوند. البته در سال هاي اخير در شهر تهران هيچ ساختماني بدون نماسازي نبوده است، ليکن اين مساله در شهرستان ها همچنان ادامه دارد.
«نما» در لغت نامه ي دهخدا به معناي صورت ظاهري هر چيزي ست، و آنچه در معرض ديد و برابر چشم است، يا آنچه از بيرون سوي ديده مي شود. منظر ه ي خارجي بنا و عمارت، قسمت خارجي ساختمان و نماسازي، فن روسازي ساختمان و ساختن نماي عمارت است.
در سال هاي اخير پس از مطرح شدن دوباره ي اهميت فضاهاي عمومي و ارزش زندگي شهري، نما اهميت دوباره اي يافته است. نما در عمل درون ساختمان را از بيرون، و فضاي خصوصي را از فضاي عمومي جدا مي کند. نما حاکي از موقعيت فرهنگي سازمندگان ساختمان است و نشانگر ميزان نظم طرح ساختمان، و امکانات و ذوق تزيين و خانه آرايي طراح و مالک است. يک نما، به مثابه ي معرفي وضعيت ساکنان ساختمان در ميان عموم است. نما در واقع صورت ساختمان و بهترين بيان حالتي است که طراح يا مالک از خود در برابر بيرون دارد. نماهاي داخل ساختمان بيش تر جنبه ي خصوصي دارند، ليکن نماهايي که به سمت کوچه و بافت شهر باز مي شوند، جنبه ي عمومي تر دارند.

بناراين، وجوه پشت و جلوي ساختمان از يک طرف داراي نمود اجتماعي و از طرف ديگر نمود مشخص ساکنان خود هستند. از همين رو، نماي هر ساختمان بايد هم با فضاي عمومي همبستگي داشته باشد و هم بتواند حجم داخلي ساختمان را بيان نمايد. نماي هر ساختمان در مجموعه ي شهري که در آن حضور دارد، موثر است و اين تاثير را به بدنه ي خيابان ها يا ميدان ها که در آن قرار گرفته است، انتقال مي دهد. اگر به نماي ساختماني واحد، بدون در نظر گرفتن نماي ديگر ساختمان ها فکر شود، همگوني نماي شهري در کليت از ميان مي رود. تناقض بين جنبه ي شهري و بيان فردي نما در صورتي مي تواند از ميان رود که ساختمان جزئي از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محيط اطراف چند جانبه باشد. نماي رو به کوچه و خيابان بايد تابع عوامل همبستگي بين نماهاي اطراف باشد؛ اما در عين حال بر اساس ترکيبي از اجزاي مختلف بر حسب عملکرد، ابعاد و مصالح شان،شخصيت خاص خود را دارد.
نما در واقع يک سطح صاف و تخت نيست؛ بلکه آن سطح انتقالي بين فضاي داخلي و خارج است که با عقب نشستگي و پيش آمدگي، تراس و غيره با فضاي داخل مسکن ارتباط پيدا مي کند. براي اين که نماي ساختمان حريم خصوصي ساکنان خود را حفظ کند، بايد نسبت به خيابان بسته تر و محفوظ تر باشد.
نماي ساختمان بايد به دنبال خلق يک کليت هماهنگ به وسيله ي تناسب خوب پنجره ها، بازشوهاي در، سايه بان و محدوده ي سقف ها، سازه ي عمودي و افقي، مصالح، رنگ، عناصر تزييني و ... باشد. پنجره ها همواره با ديگر عناصر ديوار، سطوح باز و بسته، تيره و روشن، صاف و ناهموار را به وجود مي آورند. به علت تکرار دوره اي پنجره ها، در ساختمان هاي چند طبقه، نظم کاملي به چشم مي خورد، اما گاه به علت افزايش نور در طبقات بالاتر کاهش داده مي شود و اين نظم آهنگ خود را از دست مي دهد.
جداسازي عناصر افقي و عمودي تأثير کلي در نما دارد. تناسبات عناصر ساختمان لازم است با کل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. براي مثال، در ساختمان هاي کوتاه عريض، ابعاد عرضي غالب خواهد بود. در ساختمان هاي بلند، عناصر باريک برتري خود را نشان مي دهند. در، پنجره و نعل درگاه تاثير خاصي در نما مي گذارند. ناودان ها، سايه بان ها، پيش آمدگي هاي سقف و بالکن ها ايجاد سايه هاي خاصي روي نما مي کنند. تفاوت سطح ها بايد در نما مشخص باشد. براي مثال، ميان طبقه ي همکف، ديگر طبقات و طبقه ي انتهايي بايد يک تفاوت اساسي وجود داشته باشد. ترکيب کلي نما در واقع نظم در اين تفاوت هاست.
عناصر اصلي نما مثل پنجره، در، سطوح و محدوده ي پاياني سقف و غيره، در شکل، رنگ و مصالح شان با يکديگر اختلاف دارند. اين عناصر معناهاي متفاوتي دارند. مثلاً نمي توان بالا و پايين پنجره و در را با هم همرديف کرد. اگر ارتفاع اين بازشوها يکسان نباشد، مي توان از ضرايب مشترک و يا رنگ هاي يکسان بهره جست. نسبت هاي هندسي نقش تعيين کننده اي در هماهنگ سازي ظاهر نما دارند. مي توان پنجره ها را در گروه هاي کوچک تر ترکيب شده که شکل مشخصي را ايجاد مي کنند، دسته بندي کرد. نماها مي توانند از نظر مصالح نيز با يکديگر متفاوت باشند. مصالح نما در رنگ، شکل، زبري و خشني نما تاثير مي گذارد. مصالح بومي نشان مي دهد که نما مربوط به چه منطقه اي نيست.
ترکيب پنجره ها، ايوان ها، درها و به طور کلي بازشوها، همچنين بافت و جنس نما و کمپوزيسيون آن در هر عصر متفاوت است و در عين حال در يک تداوم شهري تغيير مي کند. طر احي مي تواند نما را به عالي ترين حد ترکيب معماري برساند و يا آن را تا حد يک سطح بدون طراحي و فکر رها کند. در اعصار مختلف بازشوها به شکل مشابهي در سطح نما قرار مي گيرند و تنوع در قرارگيري آن ها تابع عواملي داخلي چون بزرگي ساختمان، عريض بودن آن و يا عوامل اقليمي همچون جهت قرار گيري و محل قرار گيري است. در پهناي ديوار نما، تعبيه ي پنجره ي دو جداره، آفتاب شکن، سايه بان و ... نقش تنظيم کننده ي شرايط اب و هوايي فضاهاي داخلي را خواهد داشت. در ديوارهاي باريک معاصر اين عمل با جلو و عقب آمدن ساختمان انجام مي گيرد. يکي از عواملي ضروري در هويت نما، تعيين محدوده ي نما است. نما مي تواند در طرح خود موفق باشد که به اين سوال ها پاسخ گويد. محدوده ي عمودي جانبي ساختمان کجاست؟ خط پايانيِ افقي ساختمان چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شکل است؟ انتهاي ساختمان چگونه به پايان مي رسد؟ گوشه هاي ساختمان چه وضعي دارند؟ اگر ساختمان همسايه دارد، نماي ساختمان کنوني با نماي همسايه چگونه به پايان مي رسد؟ گوشه هاي ساختمان چه وضعي دارد؟ ارتباط با نماي همسايه چگونه است و اگر در فضا قطع مي شود اين ارتباط چگونه است؟ محدوده هاي افقي ساختمان عبارت اند از: نقطه ي اتصال به آسمان (محدوده ي پاياني ساختمان)، نقطه ي اتصال به زمين (محل نشستن ساختمان بر زمين) و پوشش ساختمان مثل بام و شيرواني، محدوده ي پاياني ساختمان بايد معناي اتمام ساختمان و طبقه ي همکف ساختمان را با خود داشته باشد و طبقه ي همکف ساختمان بايد مفهوم نشستن ساختمان بر زمين را برساند. طبقه ي همکف بايد در محدوده ي قد افراد کشش لازم را بر عابر پياده و بيننده ايجاد کند.
کنج يا گوشه ي نما در واقع محل برخورد دو نماي عمود بر هم است. کنج مي تواند حالت عمود 90 درجه، نيم دايره يا سه وجهي داشته باشد و هر کدام مي تواند تاثيرات متفاوتي را در نما بگذارد. در يک ميدان يا چهار راه هماهنگي کنج هاي ساختمان هايي که در چهار طرف آن قرار گرفته اند، مي تواند در نماي شهري تاثير زيبايي داشته باشد. نماي ساختمان خالق نماي شهري است.
نماي شهري از مجموعه ي نماهاي مشرف به فضاي عمومي به دست مي آيد. اين نماها از جهتي همگن و از جهتي ناهمگن هستند. مي توانند همگن باشند، چون با استفاده از زباني مشترک روي بدنه ي اجراي شهر اجرا مي شوند و اما از آن جا که هر کدام از اين فضاها به کمک اين زبان، مقاصد و نيازهاي خود را بيان مي کند، ناهمگن هستند. در شهرهاي ما زبان مشترک ميان نماها وجود ندارد. نه فرهنگ مشترکي براي بيان دارند، نه مصالح يکساني به کار گرفته اند و نه سبک مشخصي را دنبال مي کنند. در واقع هر يک از نماها در شهر، نشانه ي وضعيت اقتصادي و اجتماعي سازنده و نحوه ي تفکر و نگرش او به مسائل مختلف است.
نماي شهري در واقع ترکيبي از اجزاي متفاوت است که بر اساس اتفاقاتي که در خيابان ها و معابر مي افتد، شکل مي گيرد. اين اجزا در صورت رعايت مسائلي که پيش از اين نيز به آن پرداخته شد، مي توانند با يکديگر نقاط اشتراک جالبي داشته باشند که نمي توان وجود آن ها را نفي کرد.

«ورودي» يکي از عناصر حائز اهميت در ساختمان است که محل و اهميت طراحي آن، به شکل مستقيم نمايانگر نقش و عملکرد ساختمان است. در ورودي نشانه ي گذر از فضاي عمومي خارجي به فضاي خصوصي داخلي و يکي از مهم ترين عناصري ست که مي توان به عنوان نشانه ي ساختمان از آن نام برد. ليکن به دليل اهميت اقتصادي که سطوح ساخته شده ي داخلي براي سازندگان دارند، اغلب ورودي ها به فضاهاي کم اهميتي تنزل يافته اند. سرمايه گذاران ساختماني هم فقط به رعايت ضوابط ضروري طراحي ساختمان بسنده مي کنند.
بيش ترين مشکل زماني ست که وروديِ وسايل نقليه به حياط يا پارکنيگ، با ورودي خود ساختمان يکي شود. در اين حالت، فرد وارد شونده به ساختمان فقط يک راه باريک کنار ديوار برايش باقي مي ماند. گاه نيز ورودي يک ساختمان مسکوني بيش از حد پر تجمل است. به نحوي که عملکرد ساختمان را دگرگون مي سازد. زماني هم ورودي به يک بناي بزرگ تنها با روزنه اي امکان پذير مي شود. تناسب ورودي و حجم ساختمان مي توان نقش مهمي در توجيه عملکرد و شکل ساختمان داشته باشد.
از آن جا که طبقه ي همکف ساختمان قسمت اتصال به زمين يا کف پياده رو است، به صورت قابل توجهي در معرض ديد قرار مي گيرد. طبقه ي همکف اهميت ويژه اي در زندگي شهري دارد، به اين دليل که عابران پياده اين قسمت را به طور مستقيم مي بينند. از اين رو، نماي اين قسمت پر اهميت است و مصالح مورد استفاده در اين قسمت بايد نسبت به بقيه ي ساختمان بادوام تر و مستحکم تر باشد، تا عابر در نگاه به نماي ساختمان احساس ثبات کند. ساختمان هايي که طبقه ي همکف آن ها عملکرد تجاري دارد، به دليل تغيير دکوراسيون واحدهاي تجاري، دائماً دستخوش دگرگوني مي شوند. همين موضوع موجب مي شود که ساختمان مذکور شخصيت ثابت خود را از دست داده و داراي نماي شناخته شده ي ثابتي نباشد.
تراس ها چشم اندازهاي جديدي نسبت به فضاهاي بيرون براي ساختمان فراهم مي آورند. بالکن ها نبايد حالتي موقت و ناپايدار که در بيننده تصور به راحتي جدا شدن از بدنه ي ساختمان را القا مي کند، داشته باشند.

لبه ي بام حد و مرز ساختمان و آسمان است و از نظر بصري بام انتهاي نماست. بام پوسته اي است که بر سر ساختمان قرار دارد. بنابراين، لبه ي بام نمي تواند بدون تفاوت با ديگر قسمت ها در آسمان رها شود.
صورت ظاهر ساختمان و آنچه در برابر ديد عموم قرار دارد، در واقع پر اهميت ترين قسمت ساختمان در برابر عابران و ساير افراد غير استفاده کننده از ساختمان است. همان طور که عنوان شد، نماي ساختمان ها، نماي شهري را ايجاد مي کند، اما به دليل ضعف قوانين موظف کننده ي طراحي و سازنده در اين ارتباط، نماي ساختمان در کم ترين ميزان اهميت قرار گرفته است.
در بسياري از شهرهاي بزرگ جهان، ضوابط و مقرارت ويژه اي در ارتباط با سيما و کالبد شهر وجود دارد و گروهي از برجسته ترين افراد، با تخصص هاي مرتبط با هنر، زيباسازي و زيبايي شناسي، به کنترل طرح هاي بزرگ و کوچک معماري و شهري از نظر هماهنگي نماي بيروني ساختمان ها و محيط شهري يعني از جنبه هاي رنگ، حجم، مصالح مناسب، فضاي پُر و خالي نما، رعايت اصول هماهنگي و تناسبات و ... مي پردازند.
آنچه براي علاقه مندان به اين موضوع نگران کننده است، پاسخ گويي پُر شتاب به نيازي کاملاً محسوس است. در اين ساخت و ساز پر شتاب نياز به بررسي طرح هاي ارائه شده توسط جمعي از صاحب نظران و مسئولان در مراکز تاييد پروانه هاي ساختماني ضروري به نظر مي رسد. بررسي ميداني طرح ساختمان ها يا بناهاي اطراف از لحاظ کيفيت طرح معماري، نماي ساختمان، تناسب حجم آن با ساختمان هاي اطراف، زيبايي طرح و مصالح مورد استفاده و ... نيز گامي موثر در بالاترين کيفيت نماهاي شهري است.
در حال حاضر که از سياست هاي دولت محترم سياست گذاري ساخت 1500000 واحد مسکوني در سال مي باشد، اميد است در خصوص موضوع مهم و با ارزش معماري ايراني - اسلامي و سيماي شهر توجه ويژه اي مبذول گردد.

پي نوشت:
 

1- کارشناس ارشد معماري از دانشگاه تهران، معاون مدير کل دفتر تدوين و ترويج مقررات ملي ساختمان وزارت مسکن و شهرسازي.
banimahd@maskan-sakteman.ir
 

1- «سيماي شهر»، کوين لينچ، مترجم؛ دکتر منوچهر مزيني.
2- روزنامه ي صبح ايران، «تهران امروز»، تاريخ چاپ خبر: يکشنبه 17 تير 1386.
3- خبرگزاري «شبستان»، تاريخ درج خبر: شنبه، 5 آبان 1386.
منبع: دانش نما شماره پياپي ‍‍180-179